♥ خــآطــرآت خـآردآآر ♥

16

فیلم امروز نیز در حال دانلود می باشد . همسرجان فیلم های خنده دار رو بیشتر دوست داره ولی خب وسطاش فیلمای دیگه هم ببینیم بد نیست !

برنامه کرفس رو از بازار دانلود کردم و کالری چیزایی که می خورم رو برام مدیریت می کنه خیلی خوبه !

5 کیلو از بعد زایمان برام یادگاری مونده که باید کمش کنم تا به وزن سالم برسم ولی برای رسیدن به وزن ایده آل یه 10 کیلویی باید کم بشه ! 

خیلی برنامه خوبیه ! 

۰ نظر

15

پسرم نیست و رفته خونه مامانیش و من با خیال راحت دارم می نویسم .

چند روزیه که یه عادت جدید داریم تو خونم راه میندازیم که فیلم دانلود می کنیم و بعد از ظهرا با هم می شینیم فیلم می بینیم خوبه کیف میده :)

فیلم امروزمون هم در حال دانلوده !! 

عید هم که تقریبا! کلا! سفر بودیم و خوش گذشت عید امسال :)

۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۱۶ ۰ نظر
دخترک

14

پسرجان خوابیده شد !!

دلمان برای همسرجان تنگ شده ! مامانم اینا خیلی زود میخوابن ولی ما عادت به زود خوابیدن نداریم ! تازه این موقع ها میریم بیرون بعضی وقتا البته! 

منم الان حوصلم سریده ! همسرجان امشب زنگ زد و گفت احتمالا فردا شب برمی گرده ! خداروشکررر ! اصلا بدون اون هیچ چیز کیف نمیده ! 

۰ نظر

13

آقای همسر امشب رفتن سفر ما تشریفمون رو آوردیم خونه پدری !

به یاد قدیم ها که اینجا می نوشتم می نویسم ! با این تفاوت که دیگه تخت نازنینم نیست که روش ولو بشم !!

انقدر هم خوابم میاد ولی کار دارم باید تا فردا تحویل بدم ! روزها که اصلا پسرجان نمیزارن من دست به لپ تاپ بزنم ! 

دیروز هم که روز مادر بود ! روز من و روز همه مامانا مبارک ! heart

 

۱ نظر

12

امشب رفتیم نمایشگاه مصلی !! پام الان یه کم درد می کنه ! آقای همسر هم به تماشای فوتبال نرسید ! 

در راه برگشت یه مقدار رو با رادیو گوش داد و وقتی رسیدیم خونه به قسمتای پنالتی و ایناش رسید !!indecision

چقدر هم به داور فحش خواروبار داد !! angry خداروشکر پسرم خواب بود نشنید !!!! blush

داور دوست داریم !!! cool

دست به نوشتنم زیاد شده ها !! همینطوری برا عمم اینجا می نویسم خوش می گذره !! laugh

شاید باورتون نشه !!! ولی من هنوز با پیش فرض قبل می نویسم حس می کنم مخاطبای قدیمیم هستن و من برای اونا می نویسم که می دونن من چیَم و کیَم !!! smiley 

و شاید باورترتون! نشه که من هنوز آدرس وبلاگایی که یادمه رو میرم سر می زنم بلکه اونا هم مثل من شاید دوباره فعال شده باشن !! حتااااا اونایی که وبلاگشون رو کلا حذف کردن !!! 

هنوز خُلم نه !!! خدا شفام بده !! 

۰ نظر

11

خب مثل اینکه اینجا هیچ کس مسلمون نیست که جواب سلام بده !!!! cheeky کریم تو مسلموووووون نیستی !!!! laugh

اون شب که اومدم نشریه رو درست کنم با یه دوووشواری برخورد کردم که نشد و رفتم با خیال آسوده خوابیدم !! هنوووووووووز هم دارم درست می کنم و امروز هم باید تحویل بدم !! شونصد صفحه اشم مونده !! هی خداا !!

نمایشگاه های بهاره هم شروع شده و دیشب رفتیم پارک گفتگو ولی هییییچی نخریدم کلا انگیزه ای برای خرید عید ندارم ! نمی دونم چرا ! البته شاید چون تازه خرید کردم و دارم دیگه !! برا چی الکی بخرم ! (الکی مثلا من خیلی خانم قانع و صرفه جویی هستم !!! devil)

۱ نظر

10

خب داره عید میشه و اینا !!! cool (دنبال یه شکلک قازقُولَنگ طوری بودم ولی پیدا نکردم دیگه مثل قدیما هم حوصله پیدا کردن شکلک ندارم !) 

خونه تکونی و این حرفا !! چه موضوع تکراریه لوسی!! frown

پسر و پدر خوابیدن و بنده هم بیدارم تا یه نشریه طراحی کنم ! جدیدا شبا خوابم نمیاد !!! فکر کنم دارم به مرحله غول می رسم !!! devil

نمی دونم آیا کسی از بچه های گذشته مطالبم رو می خونه یا نه ! ولی اگه می خونه بهش از همین جا سلام میگم ! سلام بزرگوار ! laugh 

کسی که به من سلام نمیده ! جواب سلام واجبه بلکه من یه سلامی بدم جوابمو بدید !!! cheeky

 

۱ نظر

9

ساعت 5 عصر رو دیدم ! خیلی لوس بود ! از مهران مدیری بعید بود ! با این که کلی رکورد زده ولی همش به نظرم به خاطر اسم و محبوبیتیه که خود مهران مدیری داره نه به خاطر فیلم ! اصن خود من به خاطر مهران مدیری رفتم خریدم فیلم رو وگرنه دانلود می کردم !! در کل جالب نبود !

امروز واکسن 18 ماهگی پسرم رو زدیم و الان داره اینجاها گندکاری می کنه !! ممنون از باباش که همیشه همراهمونه و همه جا همراهی می کنه !! یه خانومه با یه بچه 6 ماهه با کلی وسایل تو این بارون تنها اومده بود ... خیلی سخت بود براش ... خیلی خوبه که همیشه آقای همسر همه جا همراهمون هست :)  

۰ نظر

8

بعد از اون دعوایی که هیچ ابلهی باور نکرد ، رفتیم یه سفر یه روزه به طالقون !!

حالا بماند که اول قرار بود بریم یزد بیست بار اومدیم بریم تو جاده و نشد که نشد !! 

اصلا انگار نباید می رفتیم ، در نهایت تصمیم بر این شد که یه سفر یه روزه بریم پیش خاله همسر به طالقون !

هواش خیلی سرد بودااا !!! از اولی که عروسی کردم به تعداد انگشتای دست خیلی کمتر دونفره رفتیم سفر !! هر وقت خواستیم بریم خانواده همسر همراهمون بودن !! اصلا دلیل اصلی من برای اینجا نوشتن خالی کردن خودم از احساسات حرص آوریه که از طرف خانواده همسر بهم منتقل میشه !!

بدون دعوت همه جا خودشون رو میندازن وسط!! ما میریم خدافظی که داریم میریم فلان جا !!! در عرض سه ثانیه ساک می بندن میگن ما هم میایم !!! باااااااااااااااااباااااااااااااااااا شاید من بخوام خانوادگی بریم ای خووووووداااااااااااااااااا !!! کاری هم نمیشه کرد !!!

ای پسرایی که اینجا رو می خونید با همسراتون این کار رو نکنید !!! به پدر و مادرتون بگید آقاجان ما میخوایم دو نفره بریم بااااور کنید گناه کبیره نمی کنید اگه همه جا مامان بابای نازنینتون همراهتون نباشن !!!

البته نمی دونم شاید همسر من اینطوریه که اگه مامانش مثلا بگه ساعت 10 نون بگیر بیار ، اگه این کار رو نکنه جهنمش قطعیه !!!! 

چی بگم والااااااااااااا !!! 

۰ نظر

7

همین یه ربع پیش با آقامون دعوام شد !! این چه وضعشه آخه !! 

اولای عروسی یادمه هروقت یه بگو مگویی چیزی پیش می اومد انقدر گریه می کردم ! کلا اشکم دم مشکم بود اولاش !! فکر می کردم با یه بگو مگو ساده مثلا دیگه منو دوست نداره !! ولی الانا دیگه چشمه اشکم خشک شده !! ایزوله شدم !! کلا دیگه گریه ام نمی گیره !! اون موقع ها حتی وقتی دلم می گرفت هم گریه می کردم ولی الان دیگه در هیچ حالتی گریه ام نمی گیره !!

البته چرا چند روز پیش گریه کردم !! یه فیلم زایمان طبیعی دیدم !! یاد لحظه تولد پسرم افتادم کلی گریه کردم !! به جز در موارد مادرانه ، در بقیه موارد اشکم در نمیاد !!!

الان دعوای تپل می کنیم من راست راست تو خونه می چرخم !! دو روز بعدم با هم خوب میشیم !! از قدیم گفتن زن و شوهر دعوا کنند ابلهان باور کنند !!!

البته به جز اونایی که دعواشون به طلاق می انجامه ، که اونا رو ابلهان باید باور کنند !! 

۰ نظر

6

نشستم دارم الکی وب گردی می کنم پسرمم اون طرف میز هی باهام دالی می کنه !!

البته فکر نکنید همیشه انقدر خوش اخلاقه هااا !! نه !! پدرمان را در آورده است نققققققطه !!!

دیگه فعلا سرکار نمیرم !! 

۰ نظر

5

مثل اینکه مشهد این هفته مون هم کنسل شد !! پدر شوهر مادرشوهر و برادرشوهر میخوان برن مسافرت !!! حالا تا الان هیچ قصد سفری نداشتناااااا یوووهووویی مسافرتشون گرفته !!! و به همین علت ماشین خوبه مسافرت رو اونا می برن و ما هم با ماشین خودمون نمی ریم ! باید صبر بنماییییییییم تا هفته دیگه !!!

امروز ناهار هم قراره بریم اونجا !! هی !!  

4

یه کاری رو شروع کردم امیدوارم که کارم بگیره و به اون چیزی که توی ذهنمه برسم .

پسر جان امروز زود از خواب صبح گاهی برخیزید و من الان به شدت چشام می سوزه و خوابم میاد ! 

یکی دو روز پیش تصمیم گرفتیم بریم مشهد با هواپیما ... ولی به خاطر هوای بارونی و اینا تصمیم گرفتیم هفته دیگه با ماشین بریم ... استرس دارم با هواپیما بریم و پسرجان اونجا رو بذاره رو سرش!! دیگه اونجا هیچ کاری هم نمی تونی بکنی و محل رو هم نمی تونه ترک کنی !!! وگرنه باید بریم رو ابرا!!! امیدوارم هفته آینده هوا برای مسافرت مساعد باشه .

 

3

پریروز رفتیم تولد نوه خاله ! کادو براش وسایل نقاشی بردم ! همون موقع میخواست با آبرنگ بشینه کار کنه و روی بوم نقاشی کنه !! یه لحظه حس کردم دخترخالم تو دلش داره بهم فحش میده با این کادو آوردنم !! خونه اش به گند کشیده میشه بدبخت !! 

دیروزم رفتیم شب یلدا!!!! خونه مامانجون !! خوب بود خوش گذشت! کلی چیز میز هم خوردیم ! نهار امروز هم با خودم بار کردم آوردم ! امروز از نهار درست کردن خلاصم خدا روشکر !!

دیشب ساعت 1 نصفه شب اومدم پسرجان رو تعویض پوشک بنمایم که یه لحظه یادم افتاد پوشک نداریم !!!!!! تموم شده !!!! خدا پدر این داروخانه های شبانه روزی رو بیامرزه !! 

2

جمعه رفتیم خونه مامان بزرگش اینا جوج زدیم دورهمی! خوشمزه شده بود ! و در آخر هم هرچقدر دیر رفتیم بازم آقای ما تعویض لباس زد رفت جوج درست کرد !! اصن اون نباشه نمیشه مث که !! 

شب یلدا رفتیم خونه مامانم اینا خوب بود خوش گذشت ! جمعه هم شب یلدا خونه مامانجونمه!!!! مث اون قضیه نماز جمعه افتاده چهارشنبه!!! خخ!! برا این مامانجون انداخته جمعه که همه عروس دومادا باشن چون شب یلدا همه یا خونه مادرشوهر و مادرزنشون هستن !!

خداروشکر خندوانه هم شروع شد و برای تحمل شب های طولانی یه انگیزه ای وجود داره و بعد از یک روز رسیدگی به پسرم و سرو کله زدن باهاش یه ساعتی بشینم بخندم و استراحت کنم و بچه رو بندازم گردن باباش !! یوهاهاها !! 

1

خونه مامانم اینام و یه کار تایپ گرفتم که دارم انجام میدم . دو ساعت از شماره 1 تا 67 تایپ کردم بعد دیدم آخر شماره 67 نوشته از شماره 1 تا اینجا در جدول !!!

خوب عزیز دل خواهر از اول می نوشتی اینا رو توی جدول بزن !! الان من شونصد ساعت باید دوباره همه رو تو جدول بندازم !! 

اومدم خونه مامانم اینا تلپ شدم که اونا مثلن پسر گلم رو نگه دارن تا من کارم رو بکنم ولی خب وقتی اون شیر بخواد دیگه هیچ کس نمی تونه کمک کنه !! و فقط خودم باید برم سراغش !! اینطور میشه که هی وسط کارم وقفه می افته ! ولی خوب بهتر چشام از کاسه در اوومد !! تااازه نهارم خودم درست کردم !!!

دیروز رفتم مدرسه و دیداری با همکارام تازه کردم و بسیار روز خوبی بود. خیلی هم پسر من مورد استقبال واقع شد! از بس که نازه والااااا !!! 

سوسکه به بچه اش میگه قربون دست و پای بلوریت برم !! هه !!!