خونه مامانم اینام و یه کار تایپ گرفتم که دارم انجام میدم . دو ساعت از شماره 1 تا 67 تایپ کردم بعد دیدم آخر شماره 67 نوشته از شماره 1 تا اینجا در جدول !!!

خوب عزیز دل خواهر از اول می نوشتی اینا رو توی جدول بزن !! الان من شونصد ساعت باید دوباره همه رو تو جدول بندازم !! 

اومدم خونه مامانم اینا تلپ شدم که اونا مثلن پسر گلم رو نگه دارن تا من کارم رو بکنم ولی خب وقتی اون شیر بخواد دیگه هیچ کس نمی تونه کمک کنه !! و فقط خودم باید برم سراغش !! اینطور میشه که هی وسط کارم وقفه می افته ! ولی خوب بهتر چشام از کاسه در اوومد !! تااازه نهارم خودم درست کردم !!!

دیروز رفتم مدرسه و دیداری با همکارام تازه کردم و بسیار روز خوبی بود. خیلی هم پسر من مورد استقبال واقع شد! از بس که نازه والااااا !!! 

سوسکه به بچه اش میگه قربون دست و پای بلوریت برم !! هه !!!