یه کاری رو شروع کردم امیدوارم که کارم بگیره و به اون چیزی که توی ذهنمه برسم .

پسر جان امروز زود از خواب صبح گاهی برخیزید و من الان به شدت چشام می سوزه و خوابم میاد ! 

یکی دو روز پیش تصمیم گرفتیم بریم مشهد با هواپیما ... ولی به خاطر هوای بارونی و اینا تصمیم گرفتیم هفته دیگه با ماشین بریم ... استرس دارم با هواپیما بریم و پسرجان اونجا رو بذاره رو سرش!! دیگه اونجا هیچ کاری هم نمی تونی بکنی و محل رو هم نمی تونه ترک کنی !!! وگرنه باید بریم رو ابرا!!! امیدوارم هفته آینده هوا برای مسافرت مساعد باشه .